قصه گویی از کتاب «قصه های خوب برای بچه های خوب» در بخش کودک کتابخانه عبدالکریم اشراق بیرجندی
قصه «حق شناسی لقمان» از کتاب «قصه های خوب برای بچه های خوب» در تاریخ 27 بهمن ماه سال 1398 و با حضور جمعی از اعضای کودک در کتابخانه عبدالکریم اشراق بیرجندی قصه گویی شد..
قصه «حق شناسی لقمان» از کتاب «قصه های خوب برای بچه های خوب: قصه های برگزیده مثنوی معنوی» نگارش مهدی آذریزدی در تاریخ 27 بهمن ماه سال 1398 و با حضور جمعی از اعضای کودک در کتابخانه عبدالکریم اشراق بیرجندی قصه گویی شد. در ابتدای این برنامه بچه ها با مهدی آذریزدی و آثار مختلف وی آشنا شدند سپس خلاصه ای از قصه «حق شناسی لقمان» برای آنها قرائت شد. قصه از این قرار است که لقمان حکیم، مدتی برده کسی بود که چندین غلام داشت، ولی از میان آنان، لقمان را بسیار دوست می داشت؛ تا آن جا که هرگاه می خواست غذا بخورد، ابتدا آن را برای لقمان می برد تا میل کند و بعد برای تبّرک، باقی مانده غذای او را با میل و اشتیاق می خورد.
در یکی از روزها خربزه ای برای ارباب لقمان هدیه آوردند. ارباب در محضر لقمان نشست و آن خربزه را قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان قاچ های خربزه را از او می گرفت و با میل و اشتها می خورد و وانمود می کرد که بسیار شیرین است. وقتی ارباب مشاهده کرد که لقمان خربزه را با اشتها می خورد، همه خربزه را که هجده قارچ بود به او داد و یک قاچ برای خود برداشت. هنگامی که ارباب آن یک قاچ خربزه را به دهان گذاشت، دریافت که مانند زهر، تلخ است و از تلخی آن گلویش سوخت و حالش به هم خورد. به لقمان گفت: چگونه این خربزه تلخ را خوردی، می خواستی عذر و بهانه ای بیاوری و آن را نخوری!؟
لقمان پاسخ داد: تو ماه ها و سال ها به من غذاهای شیرین و گوارا و مطبوع داده ای، اکنون که یک بار تلخ شده، آیا سزاوار است من آن را نخورم و به آن اعتراض کنم و نمک دان شکن گردم. در انتهای برنامه بچه ها مواردی از حق شناسی در زندگی خود را نیز بیان کردند.
ورود به سیستم
ارسال پیغام
نکته : شماره ثبت, شماره رکورد و یا هر داده ورودی که باعث بروز خطا شده است را در متن بازخورد ارسال نمایید.